Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5128 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lothario
U
گمراه کننده زنان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sinister
U
گمراه کننده
seductive
U
گمراه کننده
screwier
U
گمراه کننده
delusive
U
گمراه کننده
screwiest
U
گمراه کننده
screwy
U
گمراه کننده
misleading
U
گمراه کننده
delusory
U
فریبنده گمراه کننده
sinuous
U
غیرمستقیم گمراه کننده
illusive
U
گمراه کننده مشتبه سازنده
illusory
U
گمراه کننده مشتبه سازنده
hocus pocus
U
چیز گمراه کننده معضل
perversive
U
گمراه کننده منحرف سازنده
ignisfatuus
U
چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
accidentalism
U
تشخیص علائم گمراه کننده مرض
The comparison is misleading
[flawed]
.
U
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
smokescreen
U
عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
prevarication
U
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
perverted
U
گمراه
amiss
U
گمراه
hell bent
U
گمراه
self deluded
U
گمراه
inveglement
U
گمراه
hell-bent
U
گمراه
aberrant
U
گمراه
astray
U
گمراه
devious
U
گمراه
erred
U
گمراه شدن
seduction
U
گمراه سازی
misguide
U
گمراه کردن
to go a
U
گمراه شدن
to lead astray
U
گمراه کردن
perverse
U
گمراه هرزه
corruptible
U
گمراه شدنی
to lead a
U
گمراه کردن
to lead up the garden
U
گمراه کردن
to put off the scent
U
گمراه کردن
misled
U
گمراه کردن
strays
U
گمراه شدن
straying
U
گمراه شدن
inveigled
U
گمراه کردن
seduces
U
گمراه کردن
misdirects
U
گمراه کردن
misdirecting
U
گمراه کردن
misdirected
U
گمراه کردن
misdirect
U
گمراه کردن
to get lost
U
گمراه شدن
err
U
گمراه شدن
inveigles
U
گمراه کردن
inveigling
U
گمراه کردن
stray
U
گمراه شدن
misinforming
U
گمراه کردن
misinforms
U
گمراه کردن
to go astray
U
گمراه شدن
misinformed
U
گمراه کردن
misinform
U
گمراه کردن
misleads
U
گمراه کردن
mislead
U
گمراه کردن
seduce
U
گمراه کردن
seduced
U
گمراه کردن
errs
U
گمراه شدن
to fall into error
U
گمراه شدن
seducer
U
گمراه کنندهseduction
heterodox
U
گمراه زندیق
seducing
U
گمراه کردن
inveigler
U
گمراه سازنده
lead astray
U
گمراه کردن
perverts
U
گمراه شدن
perverting
U
گمراه شدن
she went wrong
U
گمراه شد پالانش کج شد
inveigle
U
گمراه کردن
pervert
U
گمراه شدن
to be fooled
U
گمراه شده بودن
inveigled
U
گمراه کردن وبردن
baffles
U
گیج یا گمراه کردن
to be deluded
U
گمراه شده بودن
baffle
U
گیج یا گمراه کردن
baffling
U
گیج یا گمراه کردن
inveigle
U
گمراه کردن وبردن
inveigling
U
گمراه کردن وبردن
lost
U
شکست خورده گمراه
baffled
U
گیج یا گمراه کردن
throw off
<idiom>
U
گیج شدن ،گمراه
inveigles
U
گمراه کردن وبردن
debaueh
U
ازراه درکردن گمراه کردن
pervertible
U
گمراه شدنی کج راه کردنی
self blinded
U
گمراه شده توسط نفس خود
applaudingly
U
کف زنان
fair sex
U
زنان
womankind
U
زنان
womenfolk
U
زنان
feminine
U
زنان
asymetrical bars
U
پارالل زنان
menses
U
قاعدگی زنان
when will women have the vote?
U
زنان کی حق رای
petticoats rule
U
تسلط زنان
catamenia
U
قاعدگی زنان
gyringly
U
چرخ زنان
uneven parallel bars
U
پارالل زنان
womanly
U
در خور زنان
plume
U
پر کلاه زنان تل
plumes
U
پر کلاه زنان تل
greensickness
U
کم خونی زنان
mutch
U
زنان وکودکان
reelingly
U
چرخ زنان
women's army corps
U
ارتش زنان
boastingly
U
لاف زنان
womenfolk
U
جماعت زنان
pantingly
U
نفس زنان
gynocracy
U
حکومت زنان
womankind
U
گروه زنان
womanish
U
مربوط به زن یا زنان
feminicide
U
قتل زنان
women's dres
U
جامه زنان
gynaecocracy
U
حکومت زنان
demimonde
U
زنان هرزه
beauty
U
زنان زیبا
beauties
U
زنان زیبا
hirsutism
U
نابجارویی مو در زنان
gaspingly
U
نفس زنان
the female sex
U
زنان ودختران
boxers
U
مشت زنان
periods
U
قاعده زنان
feminity
U
طبقه زنان
gynecocracy
U
حکومت زنان
vauntingly
U
لاف زنان
wifely
U
درخور زنان
gynecology
U
پزشکی زنان
period
U
قاعده زنان
evadingly
U
طفره زنان
menstruation
U
قاعدگی در زنان
flutteringly
U
پروبال زنان
sapphism
U
همجنس خواهی زنان
chlorosis
U
سبزرنگی زنان کم خون
ladykillers
U
مرد محبوب زنان
music stool
U
کرسی پیانو زنان
catamenia
U
عادت ماهیانه زنان
heats
U
تحریک جنسی زنان
heat
U
تحریک جنسی زنان
ladykiller
U
مرد محبوب زنان
menstruation
U
قاعدگی زنان طمث
fluor
U
قاعدگی زنان سیال
to catch napping
U
چرت زنان گرفتن
women labor force
U
نیروی کار زنان
phlegmasia alba dolens
U
ورم سفیدران زنان
women's army corps
U
قسمت زنان ارتش
feminism
U
برابری طلبی زنان
premenstrual
U
قبل از قاعدگی زنان
gynecologist
U
متخصص بیماریهای زنان
columbia round
U
تیراندازی مخصوص زنان
feminist
U
طرفدار حقوق زنان
female participation rate
U
نرخ مشارکت زنان
demimonde
U
جهان زنان هرجایی
feminists
U
طرفدار حقوق زنان
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
housecoat
U
لباسی که زنان درخانه می پوشند
a comparison of men's salaries with those of women
U
مقایسه حقوق مردان با زنان
housecoats
U
لباسی که زنان درخانه می پوشند
steatopygia
U
بزرگی وفربهی کفل زنان
evadingly
U
گریز زنان بابهانه یاحیله
suffragettes
U
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
plead for the widow
U
در حق بیوه زنان دادخواهی کنید
suffragette
U
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
gynaecophysiology
U
علم ووفایف جهازتناسلی زنان
leucorrhoea
U
سوزنک مزمن غیرمسری زنان
diva
U
سردسته زنان خواننده اپرا
gallant
U
متعارف وخوش زبان درپیش زنان
chatelaine
U
زنجیرکمربند که زنان کلیدوساعت ومدادومانندانهابدان می اویزند
sapphic vice
U
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
abbesses
U
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
phlegmasia dolens
U
ران زنان ژماس سیاهرگهای نفاسی
whites
U
سوزنک مزمن غیر مسری زنان
wimple
U
روسری زنان قرون وسطی چرخ
accoucheur
U
پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
height of the volleyball net
U
34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
greensick
U
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
YWCA
U
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCAs
U
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
women students
U
زنان دانش اموز محصلین اناث
hairdo
U
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
hairdos
U
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
abbess
U
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
lady paramount
U
بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
modiste
U
کسی که کلاه وجامه زنان رامیفروشد
hysteria
U
غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
ladies' man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
sanitary napkin
U
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
hereford round
U
مسابقه تیراندازی مخصوص زنان در مسافتهای مختلف
lady's man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
sanitary napkins
U
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
triathlon
U
مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
squire of dames
U
کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
bluestockings
U
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
purdah
U
برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
bluestocking
U
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
finishing schools
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
ducking stool
U
کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
ruff
U
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
Recent search history
Forum search
2
Some of my translations are missing !
1
WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1
confinement factor
1
معنی lead lag compensator
4
express, overexpression
1
The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2
پن مرطوب کننده
2
پن مرطوب کننده
1
Oem
1
روشنی خیره کننده صنعت
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com